يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
اين بار آمريکا به جاي حمايت از طرح پشتيباني از نيروهاي نظامي کشورهاي منطقه و ايجاد حکومت هاي دست نشانده و مستبد به طرحي جديد با عنوان دموکراتيزه کردن منطقه روي مي آورد. نخبگان سياست خارجي اين کشور که بعد از انقلاب ايران و ديدن انزجار ملت ايران از آمريکا و سياست هاي استعمارگونه ي آن تزلزل طرح حمايت از مستبدين منطقه را به خوبي درک کرده بودند و بعد از پايان دوران جنگ سرد و ديدن فروپاشي اتحاد بزرگ کشورهاي کمونيستي (که فساد و زورگويي حکام حزب حاکمش سبب متلاشي شدن آن اتحاد و به تاريخ پيوستن آن شد)، ضرورت تغيير گفتمان سياست خارجي آمريکا را فهميده بودند، در سال ???? با انتشار کتابي سعي کردند آينده ي منطقه را در صورت ادامه ي روند حمايت از ديکتاتورها براي منافع آمريکا به تصوير بکشانند. بنا به اين ديدگاه آمريکا پيش نويس طرحي را آماده کرد که بعدها به طرح خاورميانه ي بزرگ و يا خاورميانه جديد معروف شد. در اين طرح آمريکا با پيش بيني آينده اي پر از انقلاب، آشوب و تغيير در خاورميانه به کشورهاي بزرگ دنيا پيشنهاد داد که براي حاکم ماندن بر اين منطقه ي مهم جهان و براي کاستن از قدرت ايران بايد خيزش هاي آينده ي مردم منطقه را هدايت و دموکراسي باب ميل خود را را در آنجا حاکم کنند.

همچنين آمريکا با پيش بيني قدرت نظام جمهوري اسلامي و قابليت تاثيرگذاري اين کشور بر خيزش هاي آينده ي مردم منطقه پيشنهاد داده بود که با حمايت از نيروهاي برانداز و جدايي طلب بتواند حاکميت ايران را درگير مسائل داخلي کند و در نهايت اقتدار اين کشور را متزلزل و ارتباط مرزي اين کشور را با کشورهاي عربي منطقه محدود کند. در اين طرح پيش بيني شده بود که با حمايت از گروه هاي سازش کار منطقه و تضعيف و تحقير نيروهايي نظير حزب الله لبنان و حماس، نفوذ ايران را در منطقه کاهش دهد و ثبات و امنيت را براي اسرائيل تامين کند و از همه مهمتر الگويي براي رسيدن به دموکراسي و استقلال تحت لواي سازش با آمريکا به مردم منطقه معرفي کند.
آمريکا براي اجرايي شدن اين طرح و پروژه، شبکه هاي تلويزيوني وابسته ي خود را گسترش و همه ي آنها را وادار مي کند که شبکه اي با زبان عربي توليد کنند. مهمترين دانشگاه هاي علوم انساني و علوم ارتباطاتي آمريکا در خاورميانه يک شعبه باز مي کنند. از طرفي با زير نظر گرفتن اردوغان و حزب عدالت و توسعه ي ترکيه درمي يابد که اين گروه مي تواند حافظ منافع غرب در خاورميانه باشد و از همه مهمتر مي تواند به عنوان الگويي براي احزاب اپوزيسيون کشورهاي عربي و از جمله اخوان المسلمين معرفي شود و به وسيله آن مي شود ذهن اين احزاب و همچنين مردم منطقه را از ايران و تفکر حاکم بر نظام ايران منحرف کرد. به همين دليل بسياري از کودتاهاي نظامي بر عليه اين حزب را با لو دادن آن خنثي مي کند و حتي ارتش مستقل و بزرگ اين کشور را تضعيف مي کند و از طرح اردوغان براي پيوستن ترکيه به ناتو حمايت مي کند. از همه مهمتر به اين کشور کمک مي کند تا از اقتصاد قدرتمندي بهره مند شود. در گام سوم آمريکا با تجهيز اسرائيل سعي مي کند حزب الله لبنان و ايران را در منطقه تحقير کند. اين اقدام آمريکايي ها در جنگ ?? روزه شکست مي خورد و سرعت پياده کردن پروژه ي آنها کند مي شود. از طرف ديگر گيرکردن اين کشور در باتلاق عراق و افغانستان سرعت حمايت و بازسازي گروه هاي برانداز تروريستي نظام جمهوري اسلامي را کند مي کند. بحران مالي آمريکا و گيرافتادن اين کشور در باتلاق هاي عراق و افغانستان سبب شد که آمريکا از حمله ي نظامي ديگري به ايران و حاميان وي در منطقه صرفنظر کند و ميزان حمايت ها مالي از نيروهاي برانداز نظام جمهوري اسلامي را کمتر کند.
اما در سال هاي بعد، ترکيه بزرگتر شد. آمريکا به اردوغان اجازه داد که جلوي اسرائيل بايستد. بايد جلوي محبوبيت فزآينده اي که حزب الله لبنان به دليل ايستادگي و شکست اسرائيل در جنگ ?? روزه پيدا کرده بود گرفته شود.

به اردوغان اجازه داده مي شود که در اجلاس داووس، شيمون پرز را تحقير کند. اين طرح و پروژه خوب پيش مي رفت. اردوغان محبوبترين رهبر مسلمان خاورميانه شد. بعد از بازسازي ارتش شکست خورده ي اسرائيل در جنگ ?? روزه و به قصد ريشه کن کردن حماس و ضعيف کردن ايران، اسرائيل اين بار به غزه حمله مي کند. بعد از ?? روز ايستادگي باز اسرائيل شکست مي خورد. آمريکا براي انحراف اذهان مردم منطقه از علت اصلي پيروزي و عوامل دخيل در آن دست بکار مي شود. کشتي هاي حامل کمک هاي بشردوستانه ي مردم جهان که با محوريت ترکيه رهسپار غزه بودند با حمله مواجه مي شوند (البته مي تواند سوال شود چرا اين کشتي که از ترکيه مي آمد بايد مورد حمله قرار گيرد ولي کشتي که با پرچم ايران وارد آب هاي کشور فلسطين شد مورد حمله قرار نمي گيرد؟!) ? سرنشين ترک آن شهيد مي شوند و ترکيه ارتباط ديپلماتيک خود را با اسرائيل قطع مي کند. حزب اعتدال و توسعه اتوپياي احزاب اسلامي کشورهاي عربي منطقه ي خاورميانه که مردمش اکثرا اهل سنت هستند، مي شود. به گونه اي که حزب آزادي و عدالت شاخه سياسي اخوان مصر، در مرامنامه ي حزبي خود حزب اعتدال و توسعه را الگوي خود معرفي مي کند و حزب النهضه بزرگترين حزب مخالف بن علي حاکم ديکتاتور تونس رابطه ي نزديکي با اردوغان برقرار مي کند.
سال ???? ميلادي پيش بيني تئوريسين هاي روابط بين الملل در مورد خاورميانه درست از آب درآمد. خاورميانه منفجر شد. آشوب و خيزش مردمي سراسر خاورميانه را دربرگرفت. آمريکا براي هدايت و کنترل اين خيزش ها سريعا وارد ميدان شد. رهبر معظم انقلاب هم که پيش بيني اين روزها را مي کردند و به درستي نيت آمريکا را در حوادث سال هاي گذشته درک کرده بودند و نقشه ي راه آن ها را يافته بودند هم سريعا به ميدان آمدند. در حالي که تئوريسن هاي روابط بين الملل ما درحال بررسي ماهيات اين خيزش ها بودند و درگير ريشه يابي و علت يابي آن بودند؛ رهبر معظم انقلاب درست يک هفته پس از شروع اعتراضات وارد ميدان شد و اين خيزش ها را بيداري اسلامي خواند و ريشه ي آن را استقلال طلبي و استکبارستيزي ملت ها ناميد. خيلي از نخبگان ما علت اين حرکت را درنيافتند و خرده مي گرفتند که وقتي هنوز دليلي دال بر اين مدعا وجود ندارد چرا بايد اين قدر زود دست به شناسايي ماهيت اين انقلاب ها زد؟ آنها خطر را درنيافته بودند. دستان آمريکا را در پس اين ماجرا براي کنترل و برآورده کردن خواسته هايش نمي ديدند. اما مقام معظم رهبري با درک صحيح مي خواست اين دست هاي پشت پرده را رسوا کند و با رهبري کردن اين خيزش ها آرزوي ايجاد خاورميانه جديد را به گور بسپارد. درحالي که آمريکا سرخوش از کنترل انقلاب هاي کشورهاي مصر و تونس و ليبي بود آتش خشم مردم در کشورهاي عربستان و اردن و بحرين به راه افتاد. کنترل اوضاع با درايت رهبري از دست آمريکايي ها خارج شد و چهره ي معصومانه و حامي مردمي آمريکا در پروژه ي خاورميانه ي جديد با حمايت از جنايات آل خليفه خدشه دار شد. آمريکا پايگاه بحرين را از دست داده بود و بايد براي حفظش از حاکم ديکتاتور آن حداقل تا زماني که اپوزيسيون دست ساز خود را آنجا ايجاد کند، حمايت مي کرد.

اما آمريکا براي جبران و منحرف کردن چشمان ميليون ها مردم منطقه از بحرين و از همه مهمتر شکستن کمر حلقه ي مقاومت اسلامي منطقه، اعتراضات مردم سوريه که دنبال اصلاح و بهبود وضعيت معيشت و تمام شدن دوران فوق العاده ي سوريه بودند را تبديل به آشوب کرد. نيروهاي مخالف و تندرو را مسلح کرد و آتش جنگ داخلي را در کشور سوريه برافروخت. رهبر معظم انقلاب باز هم با نگاه دقيق خود درحالي که حتي بزرگان سياست خارجي ما مثل آقاي متکي اين اعتراضات را در جهت بيداري اسلامي خواندند جنس آن را متفاوت توصيف کردند و دستور دادند ايران با وجود انتقادهايي که به بشار اسد داشته و هميشه آنها را متذکر مي شده از سوريه حمايت همه جانبه کند.
اما سال ???? اتفاقات عجيبي افتاد. آمريکا نقشه ي راه خود را عوض کرده است. نقشه ي راهي که باز با حضور نيروهاي نظامي آمريکايي در کشورهاي منطقه مي تواند پياده شود. در مقاله ي بعدي سعي داريم که پشت پرده ي اتفاقات دو سال اخير سوريه و همچنين پشت پرده ي علت اصلي تصميم آمريکا مبني بر حمله ي نظامي به سوريه را مشخص کنيم. مي خواهيم مشخص کنيم که گستردگي آن در صورت وقوع به چه ميزان است و آيا اين تهاجم به يک حمله ي کوتاه مدت هوايي و موشکي محدود مي شود؟ و اينکه در اين راهبرد جديد، آمريکا به دنبال چيست؟ و از اينکه چرا بايد تمامي مردم منطقه در برابر اين مداخله ي آمريکا بايستند پرده برمي داريم. مقام معظم رهبري تعبير خوبي از خاورميانه ي سال ???? دارند، خاورميانه اي که در زير انبار باروت است. بايد بايستيم و نگذاريم که آتشي بر اين انبار باروت زده شود!
منبع خبر: صاحب نيوز